رمان سمیرا بر اساس داستان واقعی قسمت ۴۶ تا ۵۰

فهرست مطالب

داستان های نازخاتون رمان آنلاین داستان واقعی سمیرا نویسنده ساغر داستان های نازخاتون

رمان سمیرا بر اساس داستان واقعی قسمت ۴۶ تا ۵۰

رمان آنلاین بر اساس سرگذشت واقعی

اسم رمان: سمیرا

نویسنده : ساغر

✅قسمت چهل و ششم

با صدای در از خواب بلند شدم
جواد مشغول پاک کردن گل کفشاش بود
_سمیرا؟اینجا چرا خوابیدی؟
_رفتم پیاده روی خسته شدم خوابم برد.مگه ساعت چنده؟
_شیش
تعجب کردم انقدر خوابیدم
بلند شدم
خواستم صورتمو بشورم دیدم تمام دستم بوی ادکلن شاهین و میده
تازه یادم اومد چیکار کردم
جلوی اینه دستشویی ایستاده بودم
به خودم نگاه کردم
برگشتم به جواد نگاه کردم
صورتمو شستم
سرمو بالا گرفتم
اخه خدا چرا باید اون چیزی که میخوام نباید بشه
چرا اینجام
چرا باید نوع زندگیم و توقعم متفاوت باشه
رفتم تو اشپزخونه
یادم اومد غذا داریم
نشستم کنار جواد
جواد
پاهاشو دراز کرد
انگشتای دستشو بهم فشار میداد تا صدای ترق ترقش بلند بشه
_جواد میشه کارتو عوض کنی
جواد با تعجب نگام کرد
_چرا
_از اینجا خوشم نمیاد
_خونه مفت دادن .حقوق خوب میدن کجا بریم
زل زدم به تلویزیون
با خودم جنگ داشتم
من عاشق شدم در صورتی که متاهلم
به جواد نگاه کردم
قند گوشه لبش بود و به تلویزیون زل زده بود
استکان چای تو دستش بود.
.
.
.
دور روز از دیدار منو شاهین میگذشت
تو خونه خودمو حبس کرده بودم
حتی به مهسا هم سر نزده بودم.
عصر بود
حوصلم سر رفته بود
زدم بیرون
تو پارک نشسته بودم
شاهین اومد کنارم
گفت بیا راه پله.
مثل سنگ نشستم
نیم ساعت بعد
شاهین باز اومد
_سمیرااااا با توام بیا راه پله
یکم رفت جلو تر ایستاد
من فقط به روبروم نگاه میکردم
دلم براش تنگ شده بود
اما عذاب وجدان ولم نمیکرد
شاهین رفت
بعد چند دقیقه
یه بسته کادو پیچ شده گذاشت کنارمو رفت
جا خورده بودم
به بسته نگاه کردم
قلبم محکم میزد
بسته رو باز کردم
یه شیشه عطر بود
بوش کردم
بوی عطرش عالی بود
مستم کرد.یاد اون روز تو راه پله افتادم
دلم باز هوای شاهین و کرد
اما هوا تاریک شده بود
عطرو برداشتم تو کیفم گذاشتم و رفتم تو خونه

✅قسمت چهل و هفتم

رسیدم خونه جواد خونه بود
تعجب کردم زود اومده
جواد خستگیشو بهونه کرد برای زود اومدنش
کیفمو تو کمد گذاشتم. میترسیدم بوی عطر رازمو لو بده
شام املت سریع اماده کردم
حواسم به شاهین بود و عطرش
بعد شام جواد رفت دستشویی
پریدم سمت کمد
عطرو دراوردم بوش کردم
زدم به خودم
بوش مثل خود شاهین مست کننده بود
جلو اینه ایستادم
فردا باید برم تشکر کنم
از رفتارم خجالت کشیدم
اون میخواست هدیه بده و من بی محلی کردم
جواد از دستشویی اومد
_دل بکن از اینه.
رفتم کنارش
جواد نزدیکم شد
_هوووووووم عجب بویی .بوی چیه؟
_عطر ارایشگاه مهسا هست برای عروس استفاده میکنه
_خیلی خوبه
جواد بغلم کرد
چندشم شد
با اغوش شاهین مقایسه کردم
با عطر تن شاهین
حتی دستای نرم شاهین
میدونستم مقاومت کنم باز مثل اونشب کتک میخورم
_فردا پول بده این عطر و بخرم
_چقدر هست مگه؟
_چهل تومن
جواد صوت زد
_چهل تومن؟
_مگه دوسش نداری؟
_چرا بوش عالیه باشه پولشو میدم
تو اغوش جواد به این فکر میکردم که با اون پول یه هدیه خوب برای شاهین بخرم

✅قسمت چهل و هشتم

صبح رفتم پیش مهسا
مهسا با چشمای پف کرده درو باز کرد
گفتم بازم زهرماری خوردی دیشب
مهسا رفم سمت اتاقش
_سرم داره میترکه
_خوب کم بخور
_نمیشه .نمیشه.نخورم کلی فکر و خیال میاد تو سرم
_چه فکر و خیالی.عاشقی؟
مهسا گریش گرفت
_مامانم مریضه .میدونم غصه ی میلاد اینطوریش کرده
نشستم کنارش
دستشو گرفتم
_مهسا خوب برو ببینش
_نمیشه.من مقصرم .
میدونستم مهسا یه چیزی از من قایم میکنه اما متوجه نمیشدم
براش چای درست کردم
مهسا رو تختش نشسته بود
_مهسا میخواستم برای جواد کادو بخرم اما نمیدونم چی
مهسا ابروهاشو داد بالا
_جواد؟مهربون شدی؟
_شاید بخرم .حالا پشیمونم نکن .چی بخرم
_چی دوست داره
_مهم دوست داشتن اون نیست .چی مده؟جوونا چی استفاده میکنن
_اهان میخوای اپدیتش کنی .میگی کادو بدم
_اصلا کمک نخواستم
رفتم سمت در
_زنجیر یا دستبند بخر .
پریدم بوسش کردم
_عاشقتم.حالا از کجا بخرم؟
تاکسی سوار شو برو پاساژ نزدیک اینجا
نقره فروشی برو
اصرار کن نقره باشه
فاکتور هم بگیر
رفتم خونه
خوشجال بودم
از اینکه شاهین زنجیرو تو گردن سفیدش بندازه
یا دستبندو تو دستای نرمش بندازه دلم ضعف رفت
بعد ناهار
حاضر شدم رفتم پاساژ
با چهل تومنی که داشتم هم زنجیر و هم دستبند میتونستم بخرم
یکم پول پس انداز داشتم
یه مانتو مدل خفاشی خریدم
شاهین و تجسم کردم که ابروهاشو بالا میندازه از این همه تغییر تعجب میکنه
رفتم خونه
ساعت پنج بود
رفتم تو پارک
شاهین با دوستاش رو چمن نشسته بودن
رفتم سمت مجتمع
با اسانسور رفتم طبقه پنجم
شاهین بعد چند دقیقه اومد
خوشحال بودم
بغلش کردم
از تو کیفم هدیه هاشو دراوردم دادم
شاهین
منو محکم بوسید
خودم براش زنجیر و گردنش کردم
همش استرس داشتیم کسی ما دوتارو ببینه و یا خلوت دوتاییمون و بهم بزنه
شاهین یهو ساکت شد
نگاهش به زمین بود
_چیزی شده؟
_نه مهم نیست
_بگو چی شده؟یهو ساکت شدی؟
_اخه تا کی اینجا بشینیم و بترسیم یه وقت کسی بیاد
سمیرا خانوادم پنجشنبه میرن شمال
من درسمو بهونه کردم میمونم
میای خونمون؟
ساکت شدم
لبخندم محو شد
_نمیدونم.
_خواهش میکنم.اخه همه جا ما نگران هستیم.مامور نیاد.همسایه نیاد
دلم میخواد یه دل سیر ببینمت
کنار هم چای بخوریم.بدون استرس حرف بزنیم
_باشه خبر میدم
_پنحشنبه منتظرتم
واحد ۵۰
شاهین رفت از پله ها پایین
نگاش میکردم
مونده بودم
جواد .شاهین.
حس عذاب وجدان و عشق قاطی شده بود

✅قسمت چهل و نهم

سر دوراهی مونده بودم
جواد.
شاهین.
مرد دلخواه من شاهین بود
و همسر من جواد بود
تو خونه بودم
تو تاریکی نشسته بودم
پاهامو تو خودم جمع کرده بودم
حالم بد بود
رفتم سراغ شیشه
یه استکان ریختم و خوردم
تمام بدنم گرم شد
در خونه باز شد و جواد اومد تو
چشماش سرخ بود
سیگارش دستش بود
_هوووووی ته سیگارت نریزه رو فرش
_خفه حالم خوش نیست
لگد زد بهم
_جمع کن خودتو
_چته جواد؟
_حالم خرابه .خفه
جواد رفت سمت گاز
یه چیزی رو گاز گرفت
بعد تو نلبکی ریخت
بوی بدی میومد
بوی سوخته
رفتم نزدیکش
از پشت سرش نگاه کردم
جواد تریاک میکشی؟
جواد هیچی نگفت
بوی سوخته تریاک حالمو بهم زد
_جواد گمشو برو بیرون .کثافت این چیه؟
جواد کوبید تو صورتم.با لگد زد به پشتم
_گمشو عفریته .مگه نگفتم حال ندارم.جیغ جیغ نکن
انگار جواد جلوم نبود
ترسیده بودم
جواد رفت نشست جلوی تلویزیون
سیگار میکشید
ته سیگارش افتاد رو فرش قرمزم
فرشم سوخت
اه کشیدم
اما جرات حرف نداشتم
_هوووووی .چای نبات بیار
با دست لرزون چای نبات اماده کردم
گذاشتم جلوش
_اقا جونت میدونه تریاک میکشی
_سمیرا کتک میخوای بگو پاشم
_دست به من بزنی تریاک میخورم خودمو میکشم
_بمیر.مگه مهمه؟تو الان چرا ناراحتی؟لباست به راه .النگو جیرینگ جیرینگ تو دستت.خونه تهران.موی پریشان.چی میخوای.بزار منم حال کنم .همه حالا برای تو
کف خونه ولووو شده بودم
بدبخت شده بودم
جواد یکی دیگه شده بود
حالا علاوه بر قیافش و تیپش باید معتاد بودنش هم تحمل کنم
با ناراحتی رخت خوابمو پهن کردو خوابید
_چرا خوابیدی؟تازه عیش من هست پاشو
_خستم خوابم میاد
_بخواب .اصلا بمیر.پول هم از من نخوایااااا
_نه نمیخوام .فقط دست از سرم بردار
جواد اومد نزدیکم به زور دستمو کشید
_دستم شکست وحشی
میدونستم مقاومت کنم باز کتک میخورم.میترسیدم صورتم کبود بشه و نتونم به شاهین جواب بدم

✅قسمت پنجاهم

تا صبح بیدار بودم و به خرو پف جواد گوش میکردم
به بخت خودم فکر کردم
کاش از اول مخالف ازدواج میشدم
کاش درسمو بهتر میخوندم
کاش تهران قبول نمیکرد بیام
به جواد نگاه کردم
به فرش سوختم
به رفتارهای جدیدش
مثل یه سگ باهام رفتار میکرد
اصلا من براش مهم نبودم فقط خواستش مهم بود
دلم برای بوی گل خونمون تنگ شده بود
بغضم ترکید.
صبح شد
جواد لباسشو پوشید و رفت خودمو به خواب زده بودم
بعد صبحانه رفتم سراغ شیشم
اندازه دو تا استکان توش باقی مونده بود
همرو خوردم
داغ داغ بودم
یه موزیک خارجی از تلویزیون پخش میشد
جلو اینه موهامو بهم ریختم و میرقصیدم
عصبی بودم
لباسمو پوشیدمو رفتم سمت خونه شاهین
تو راه پله یکم موندم
در زدم
بعد رفتم تو راهرو قایم شدم
شاهین درو باز کرد
یکم دور و بر خونرو نگاه کرد
خواست درو ببنده رفتم جلو
با صدای اهسته گفت
_سمیراااااا.عشقم .بیا تو
رفتم تو خونه
شاهین رفت سمت اشپزخونه
_بشین یه چیزی بیارم بخوریم.راحت باش
نشستم رو مبل راحتی طوسی رنگ
خونه خوشگلی بود .همه چیز به رنگ طوسی و کرم بود
شاهین با دوتا استکان خیلی کوچولو اومد
با خنده گفتم اینا چین
شاهین لیوانو گرفت سمتم گفت پیک عزیزم
بخور ببین چه باحاله
خوردم مزه هم شیشه خودمو میداد اما تلخ تر
جواد چیپس و ماست اورد گفت حالا اینو بخور ببین چه حالی میده
دیگه داغ بودم
الکی میخندیدم
شاهین اهنگ گذاشت الکی میرقصیدیم
یهو شاهین منو محکم بغل کرد
سمیرا زنم میشی؟
با خنده گفتم اره اره
وقتی به خودم اومدم هوا تاریک شده بود
دنبال ساعت گشتم
ساعت پنج عصر بود
لباس هام هر کدوم یه طرف خونه بود
شاهین خواب بود
لباس هامو پوشیدم
شاهین بیدار شد
_سمیرا .میری؟
_اره دیرم شده
_سمیرا .نروووو.
_دیره تاریک شده .فردا میام
با عجله زدم بیرون
.دعا میکردم جواد ظهر خونه نیومده باشه
رفتم خونه خدارو شکر انگار جواد نیومده بود
یکم تو حال ایستادم
روسریمو تو دستم فشار میدادم
حالم بد بود
طعم تلخ مشروب و خیانت تو وجودم بود
به عکس خودمو جواد نگاه کردم
روز عروسیمون با صورت غمگین و اون ارایش ترسناک
حق من این زندگی نیست
رفتم زیر دوش اب
اب سرد و باز کردم
گریم گرفت
لباس هام خیس شده بودن
نشستم کف حموم
داد زدم خدا چیکارکنم؟
تمام صورتمو محکم لیف میزدم
یاد لحظاتی که با شاهین بودم افتادم
چشم به تیغ افتاد
کاش جراتشو داشتم خودمو بکشم

ادامه دارد…

0 0 رای ها
امتیاز این مطلب
guest
1 دیدگاه
Oldest
Newest Most Voted
Inline Feedbacks
دیدن تمام نظرات
1
0
لطفا نظرتو در مورد این مطلب بنویسx