داستان کوتاه مادر شوهر به صورت آنلاین

فهرست مطالب

داستانهای نازخاتون رمان آنلاین

داستان کوتاه مادر شوهر به صورت آنلاین 

داستانهای نازخاتون

 

مادرشوهر

 

ساعت ۸ شب شد نیومدن؛ انگاری مامان جون این مراسم اصلا براشون مهم نیست؛ چی بگم سمیرا وقتی داداشت امیر به حرفم گوش نمیده نتیجه میشه همین؛ خانم جان اینقدرغزنزن؛ بلاخره میان دیگه؛ مالک تو یکی حرف نزن که هرچی می کشم ازدست تو و اون پسرت؛ خانم بزرگ ببخشید دیرشد؛ خودمم نمیدونم چرا خانواده ام دیرکردن؟ ستاره خانم ما خانوادگی ادب و تربیت خیلی برامون مهم هست؛ چون ازخانواده با اصل ونسب هستیم؛ باید احترام به بزرگتریاد بگیریم ؛ خانواده شما انگاراصلا براشون مهم نیست ؛ که امروز مراسم عقد تو وامیرهست؛ مامان جون شاید واقعا یادشون رفته نه اینجوری نیست؛ هنوز بهت یاد ندادن وسط حرف بزرگترنپری؛ ببخشید؛ خیلی خب ؛ صبرمی کنیم! امیر؟ امیر؟ بله مامان جان ؛ چی شد ؟ بلاخره خانواده عروس خانم تشریف میارند؟ یا نه ؟ مامان جون فکرکنم ستاره خانم اصلا خانواده ای نداشته باشند؟ نه اینجوری نیست بخدا؛ مگه دروغ میگم جونم! سمیرا بس کن اینقدر مزخرف نگو؛ کافیه دیگه؛ امیربا خواهرت درست حرف بزن؛ ببخشید خانم بزرگ با اجازه تون چند لحظه بیرون برم! ستاره صبرکن منم باهات بیام! امیر بشین سرجات؛ گفتم بشین سرجات؛ ولی مامان ؛ شما ؟ هنوزیاد نگرفتی روی حرف بزرگترت حرف نزنی؟ چند باربهت گفتم این دختره لقمه دهن ما نیست؛ بدرد خانواده ما نمیخوره ؟ گوش کردی؟ هی گفتی؛ با سواده ! با کمالات ؛ کو‌؟ حتی خانواده اش ارزش قائل نمیشن برای مراسم عقدش بیان؛ اما مامان شما اشتباه می کنی ستاره ؛ اونجورکه شما فکرمی کنی نیست؛ بخدا نیست من هم حق انتخاب دارم؛ دوست ندارم زنم مثل خواهرم فیس و افاده ای و عقده ای باربیاد! حرف دهنت بفهم امیر؛ مگه دروغ میگم؛ ازبس نشستی توی خونه دستوردادی؛ کلا آداب و‌معاشرت یادت رفته! امیر گفتم ساکت باش! کافیه دیگه ؛ شورش درآوردید؛ این دختره غربتی هنوزپاش و خونه ما نزاشته ؛ همگی به جون هم افتادید! ببخشید خانم بزرگ پدرو مادرم اومدن! چه عجب بلاخره تشریف فرما شدند؛ سلام خانم بزرگ ببخشید دیرشد! سلام خانم بزرگ ؛ خوب هستید ایشالا ؟ ممنونم به لطف همگی! خب تا دیرنشده مراسم شروع کنیم ؛ نگاه کن مامان رخت و لباسای پدرومادرش مثل گداها پاشدن اومدن ؛ هیس حرف نزن؛ خاک توی سر امیر با این زن گرفتنش به کل آبروی خاندان ما برد توی فامیل بعد یک ماه : کجا ستاره خانم با این عجله ؟ سلام خانم بزرگ روز بخیر؛ سلام روزشما هم بخیر؛ پرسیدم کجا با این عجله من دارم میرم سرکاربا اجازتون؛ سرکار؟ سرکار برای چی؟ راستش خانم بزرگ بعد مراسم عقد و عروسی مرخصیم تموم شد ؛ گفتم دیگه خیلی دیر شده برم تا کارها عقب نیفته؛ ستاره خانم شما دیگه متاهل شدی ؟ کارکردن برای دوره مجردی بود وتمام؟ بهتره بشینی سرخونه و زندگیت و به امیربرسی! کارکردن زشته برای یک زن متاهل! اما خانم بزرگ من شغلم خیلی دوست دارم ؛ امیربا کارکردن من مخالفتی نداره ؛ اصلا شرط من برای ازدواج همین بود که من شغلم ادامه بدم آهای دختره غربتی بهت یاد ندادن روی حرف بزرگترت حرف نزنی؟ سمیرا خانم مواظب حرف زدنتون باشید؛ ساکت ؛ گفتم ساکت ؛ ببین دخترجون خوب گوشات بازکن ببین چی میگم چون عادت ندارم یک حرف چند بارتکرارکنم؛ درخانواده ما کارکردن زن مطلقا ممنوع چون شان خانوادگی میاره پایین ؛ درضمن خوش ندارم؛ عروس خاندان کبیری بره برای چندرغاز آبروی خانواده ما ببره؛ اما خانم بزرگ من؛ بهت یاد ندادن روی حرف بزرگترت حرف نزنی و فقط بگی چشم ؛ هان ! حالا برو خونت؛ فکر کارکردن از سرت بیرون کن! ولی خانم بزرگ ؛ نشنیدم بگی ؛ چشم بلندتربگو؛ متاسفم اما من به شما چشم نمیگم؛ دختره بی چشم رو! امیر؛ امیر؛ چیه ستاره ؟ چی شده اول صبح؟ بیا ببین مامانت چی میگه؟ اجازه نمیده برم سرکار؟ خب عزیزم چرا جلوی اونا میری ؟ قایمکی می رفتی! ببخشید اما مادرت جلوی راهم گرفت؛ اجازه نداد؛ امیربا توام پاشو دیگه ؛ گندش درآوردی ؛ اه ستاره بس کن من چیکارمیتونم کنم؟ یعنی چی که چیکارکنی ؟ بیا برو با مادرت حرف بزن ؛ اصلا شرط ازدواج من با تو همین بود امیرکه من برم سرکار! ستاره گیرنده من نمیتونم روی حرف مادرم حرف بزنم درضمن سرکار نرو‌چی میشه مگه ! امیرتو دیوونه شدی یعنی چی این حرف ؛ من کارم دوست دارم چند سال براش زحمت کشیدم نمیتونم راحت ولش کنم بفهم؛ عزیز من تو دیگه مجرد نیستی ؛ خانواده من دوست ندارند تو بری سرکارمتوجه هستی ؟ مرده شور خودت و اون خانواده ات با هم ببرن؛ دیگه داری گنده ترازدهنت حرف میزنی ستاره مواظب حرف زدنت باش؛ مامان ؛ مامان؛ انگار دعواشون شده ؛ این دختره غربتی ازاول قدمش نحس بود؛ نگاه چه زبونی داره ماشالا ؛ درسته داره داداشم قورت میده ! شیطون میگه برم بزنم توی دهنش آروم باش سمیرا؛ بیخودی شلوغش نکن؛ بزار داداشت بفهمه که اون زمان میگفتم این دختره وصله ما نیست گوش نکرد؛ بزار تا میتونه بخوره ؛ شماها دیگه شورش درآوردید ؟ چرا وایسادین به دعوای زن و شوهر گوش میدین؟ این کاردرست نیست؟ سمیرا ! سمیرا! بله بابا جون ؛ بهتره بری دنبال کارت ؛ فهمیدی؛ من که حرف نزدم؛ همین که گفتم برو دنبال کارت؛ باشه چشم ؛ خانم بزرگ ؛ شما هم بهتره سرتون توی لاک خودتون باشه دخالت نکن بهتره! مالک خان ؛ ازکی تا حالا باید به حرف تو گوش کنم؛ خودم خبرندارم؛ خوب گوش کن مالک یادت نرفت که هرچی داری ازصدقه سری من وخاندان من داری؛ پس دیگه با من اینجوری حرف نزن مفهوم شد ! بعد ۳ روز : ستاره خانم بهت یاد ندادن که میز چجوری بچینی؛ بهت گفته بودم امروز خان داداشم و خانمش مهمان ما هستند ؛ پس پذیرایی باید درشان داداشم باشه اما خانم بزرگ من فقط کمی میز تزیین کردم فقط همین جان من این قرطی بازی ها درشان خانواده ما نیست بهتره میز عوضش کنی؛ خوشم ندارم داداشم اوقاتش تلخ بشه ؛ باشه چشم! ستاره جون به نظرم لباسات عوض کن؛ چون رنگش اصلا مناسب این مهمونی نیست؛ سمیرا جون اتفاقا امیراین لباس برام خریده و من دوست دارم همین لباس بپوشم؛ درست که برات خریده اما بهت نگفت نباید درهرجایی بپوشی دراین مهمونی خان داییم خوشش نمیاد زن جلف باشه مواظب حرف زدنتون باشید ؛ سمیرا خانم من جلف نیستم؛ عزیزم صدات بیارپایین حرف بدی نزدم فقط بهت تذکردادم همین! من نیازی به تذکرشما ندارم دلم‌ می خواد همین لباس بپوشم و کسی هم جرات نداره جلوم بگیره؛ صدات بیارپایین؛ توی خونه من داد نزن دختره غربتی؛ ازوقتی که پات گذاشتی دنبال جنجال بودی ؛ حالا کارت به جایی رسیده توی خونه من امرونهی می کنی ؟ اما خانم بزرگ ؛ گفتم ساکت باش بی ادب ؛ بی تربیت ؛ خانواده ات بهت تربیت یاد ندادن که نباید جلو بزرگترحرف بزنی ؛ خانم بزرگ شما اشتباه می کنی؟ چی ؟ چی گفتی ؟ امیر؟ امیر؟ امیر؟بله مامان چی شده ؟ باز چی شده ؟ بیا ببین زنت چه دم درآورده ؟ علننا بهم میگه ساکت باشم حرف نزنم اما خانم بزرگ شما داری اشتباه می کنید بخدا ؟ نشونم صدات ؛ دختره بی سرپا! ستاره ؟ ستاره توچی گفتی! هان به مامان من توهین کردی! اره ؛ امیرگوش کن بزار توضیح بدم ! توضیح ؛ دیگه چه توضیحی کارت به جایی رسیده ؛ بی احترامی می کنی امیر اشتباه می کنی ؟ بخدا راست میگم؛ خفشو زنیکه احمق ! امیر؛ تمومش کن ؛ دیگه کافیه ؛ حالا که اینطوره من یک دقیقه حاضرنیستم اینجا بمونم فهمیدی بهتر؛ برو گمشو‌ دختره داهاتی ! داهاتی خودتی زنیکه اجاق کور؛ مامان شنیدی بهم چی گفت؛ اره چشم نداشتی زندگی من و ببینی ؛ خدا ازت نگذره سمیرا ؛ خدا لعنتت کنه ! وایسا ستاره کجا داری میری ؟ برو کنار امیر؛ از جلوی راهم برو کنار؛ نمیزارم بری ؛ صبر کن حرف بزنیم ؛ برای حرف زدن خیلی دیرشده ؛ از خانم بزرگ اجازه گرفتی بخوای باهم حرف بزنیم؛ دختره گستاخ دیگه شورش درآوردی ازخونه من برو همین الان! مادراجازه بدید؛ خواهش می کنم اجازه بدید ؛ امیربهت گفته بودم ؛ این دختر بدرد زندگی کردن نمیخوره اما گوش ندادی ؛ مادرجون ستاره زن منه ؛ بفهمید؛ اگر زن تو هست ازخونه من باید برید بیرون همین که گفتم؛ وای قلبم ؛ وای قلبم؛ اه وا مامان جون چی شد ؟ مامان جون ؛ امیر بدو بیا کمک؛ بجنب ؛ مامان جون حرف بزن! همش تقصیر تو بود مامان به این حال افتاد می خوای بری ؛ برو بسلامت ؛ اما بدون ستاره من دنبالت نمیام ؛ فهمیدی دنبالت نمیام! امیربسه ؛ پسر؛ ستاره دخترم ؛ صبرکن؛ با یک دعوا که آدم چمدون جمع نمیکنه ! دیگه نمیتونم ادامه بدم آقا جون ؛ خسته شدم ازوقتی که اومدم اینجا زندگیم سیاه شده ؛ من فکرکردم با امیرخوشبخت میشم ؛ اما واقعا تحمل ندارم ؛ به جهنم که تحمل نداری ؛ دختره بی سروپا؛ ساکت باش سمیرا؛ دهنت ببند ؛ هیچکس حق نداره ازاین خونه بره بیرون فهمیدید ؟ مالک تو ؛ تو چی گفتی؟جمع کن این نمایش مسخره خانم ؛ اینقدر توی زندگی این بچه دخالت نکن؛ امیر؛ امیر؛ بله بابا جون ؛ یالا دست زنت بگیر برید اطاقتون همین الان؛ اما بابا جون نشنیدی چی گفتم ؛ ولم کن به من دست نزن متنفرم ازت بعد ۲ ماه : خب خانم دکتر چی شد جواب آزمایش چیه ؟ مبارک عزیزم ؛ بچه تون دختره ؛ ای جان شکر خدا ؛ شنیدی امیر بچه مون دختره ؛ بسلامتی ؛ میگم امیر دیگه بچه مون داره به دنیا میاد بهترنیست بریم جدا برای خودمون زندگی کنیم ؛ راستش ستاره مدتی خیلی به این موضوع فکرکردم به نظرم بریم بهتره ؛ چون دوست دارم مستقل باشیم ؛ این خیلی عالیه عزیزم .چی ؟ چی گفتید ؟ ازاینجا برید؟ ستاره خانم بازبرای امیرچه خوابی دیدی ؟ خانم بزرگ راستش ما دیگه داریم ۳ نفرمیشیم درست نیست مزاحم شما باشیم ! مزاحم ؛ مگه من گفتم پسرم مزاحم ! شماها همین جا می مونید دیگه دوست ندارم حرف از رفتن بشنوم مفهوم شد ؛ اما خانم بزرگ ؛ ستاره خانم یاد بگیر بگوچشم ! با احترامی که برای شما قائلم اما من واقعا میخوام جدا زندگی کنم ؛ خطا نکردم که ؛ به به به ستاره خانم دم درآوردی نشنیدی مامان چی گفت ؛ تو خودت نخود هرآش نکن سمیرا ؛ نگاه کن مامان چه بی شخصیت شده ؛ احترامت نگه دار سمیرا ؛ نگه ندارم چی میشه ؛ با من بودی دخترنادون ؛ صبرکن چه بلایی سرت میارم؛ ولم کن دیوونه ؛ ولم کن ؛ بچه ام ؛ سمیرا ولش کن ؛ سمیرا با توام دخترولش کن؛ حامله اس سمیرا گفتم بس کن ؛ آخ ؛ آخ ؛ خدای من خون ؛ آخ امیر؛ امیر؛ امیر؛ ستاره چی شد؟ ستاره ؟ امیر بچه ام‌ کمک ؛ کمک ؛ بابا ؟ بابا؟ امیرزودباش ؛ بچه ام طوریش نشه ! ستاره آروم باش الان میرسیم ؛ ستاره حرف بزن ؛ نخاب ؛ ستاره جواب بده ؛ ستاره ! دکتر ؛ دکتر چی شد ؟ توروخدا حرف بزن بچه ام چی شد ؟ متاسفانه براثرضربه ای که به شیکم خانمتون زده شده بچه مرده به دنیا اومد؛ تسلیت میگم ! چی ؟ نه ؛ نه نه ؛ خدا نه ؛ ستاره ! نه ؛ جناب قاضی ؛ براساس شواهد و مدارکی که موکلم خانم ستاره محمدی به دادگاه ارائه داده و همچنین سرکارخانم سمیرا کبیری براساس ضربه ای که به شیکم ایشون زده ؛ و چون جنین زنده بوده بنابراین مجرم شناخته شده و اشهد مجازات باید درنظر گرفته بشه ؛ خیلی ممنون از وکیل خانم محمدی؛ خب خانم محمدی آخرین خواسته بیان کنید؟ جناب قاضی من بچه ام مرده ؛ دیگه امیدی برای زندگی کردن ندارم لطفا هرچه سریع تر حکم طلاق صادرکنید؛ و حکم این خانم قاتل بفرمایید ؛ لطفا قیام کنید! طبق مدارک و شواهد موجود حکم طلاق سرکارخانم ستاره محمدی جاری می شود و آقای امیر کبیری به پرداخت کامل مهریه می شود ؛ علاوه براین حکم جریمه نقدی ۲۰۰میلیون تومنی بابت جریمه بچه مرده سرکار خانم سمیرا کبیری باید بپردازند. ختم جلسه دادگاه ؛ خب خانم بزرگ ؛ مواظب باشید آبروتون جلوخاندان نره ؛ دخترتون قتل کرده ؛ وای سمیرا جون زشت نیست دست بند به دستاتون زدند؛ شماها زندگی من سیاه کردید خدا ازتون نگذره ؛ خصوصا شما خانم بزرگ ؛ بزرگ خاندان کبیری؛ مادرشوهر !

 

 

پایان.

 

نویسنده : پرستو عبدالهیان ( مهاجر)

 

 

 

0 0 رای ها
امتیاز این مطلب
guest
1 دیدگاه
Oldest
Newest Most Voted
Inline Feedbacks
دیدن تمام نظرات
1
0
لطفا نظرتو در مورد این مطلب بنویسx