رمان کوتاه خرمگس
رمان کوتاه خرمگس داستانهای نازخاتون خرمگس سالم آقای غفاری چی شد چیکارکردین پس فرد رونمایی کتاب استاد
رمان کوتاه خرمگس داستانهای نازخاتون خرمگس سالم آقای غفاری چی شد چیکارکردین پس فرد رونمایی کتاب استاد
داستان کوتاه کلمات خیس داستانهای نازخاتون کلمات خیس ! آری ازخویش رنجورو دیواری کوتاه ترازخود را برای گیردادن
داستان کوتاه ازدواج اجباری داستانهای نازخاتون ازدواج اجباری سمانه:این چه کاری بود کردی احمق، الان میخوای چه خاکی تو سرت
قصه کوتاه خرسی سارا کجا قایم شده داستانهای نازخاتون خرسی سارا کجا قایم شده ! یکی بود ، یکی
داستان کوتاه چشمهای ارغوانی داستانهای نازخاتون چشم های ارغوانی ؛ اینجادیگرکجاست؟ تابهعمرمهمچینمنظرهتماشاییراندیدهبودم! خدایمن،دارمدرستمیبینم! اینهمهگیاهخبررساناینجاست؟ زمینسراسرپوشیدهشدهبودازگیاهیسیمگون رنگ،گوییانگاربرفآمدهاست! ناگفتهنماندساقههایسبزرنگاینگیاهاننیز
داستان کوتاه آرزوی مستقلی داستانهای نازخاتون آرزوی مستقلی اه بابا ولم کنید بزارید هرکاری دلم میخاد بکنم دلم
داستان کوتاه کوچه مریم داستانهای نازخاتون کوچه مریم مامان ، مامان ، همینطورکه مامانو صدا میکردم از اتاق رد شدم
داستان کوتاه تشویق داستانهای نازخاتون تشویش ساعت ۲:۱۰بامداد بود در اتاقش تک و تنها جلوی میز تحریرش روبه روی پنجرهی
داستان کوتاه ماهی کوچولوی آزاده داستانهای نازخاتون قصه : ماهی کوچولوی آزاده قسمت اول در برکهای در میان درختان
داستان کوتاه دوشنبه خونین دوشنبه ِخونین. پوفی کشیدمُ رفتم جلویِ آیینه حوصله
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد