داستان کوتاه خسیس

فهرست مطالب

داستانهای نازخاتون داستان کوتاه

داستان کوتاه خسیس

نویسنده:پرستو مهاجر

داستانهای نازخاتون

خسیس

 

اکبر، اکبر ، بله خانم چی می گی امربفرما ، گوجه وخیارمون تموم شده ! توی

 

یخچال هیچی نداریم ، پاشو برو یکم خرید کن . ای بابا شهلا توام هی بگو

 

خرید کن ، خرید کن ، من میگم ندارم دستم خالیه ، تو هی می گی واسه خونه

 

خرج کن. مرد خجالت بکش ناسلامتی بازنشست شدی ، حقوقت هم دو برابر

 

شده دست بردار، زن تو هیچی حالیت نیست بخدا ، پیروز صد تومن دادم

 

گفتم خرج خونه ، سریع تمومش کردی رفت ، هه آقا رو باش ، ای خداااا

 

منو از دست این مرد خلاص کن . مرد ناحسابی هیچ خبر داری جنس

 

چقدر گرون شده ! شب که می خوابی صبح بلند می شی می بینی همه چی

 

رفته بالا بعد تو توقع داری من با صد تومن اموراتم بگذرونم ، خدا منو

 

مرگ بده ازدست تو راحت کنه . خیلی خب عین پیرزن ها اینقدر به جون

 

من نق نزن ! پنجاه تومن میزارم روی صد تومن خوبه !؟ زحمت کشیدی

 

به پا غرق نشی اینقدر دست و دلبازی می کنی . سلام مامان خوبی ؟ سلام

 

عزیزم خسته نباشی چی شده چرا امروز زود اومدی خونه ؟ والا مامان چی

 

بگم رفتم سرکار روز اول به آدم نمی گن که دستمزد چقدری هست ، یارو

 

وایساده دو روز کامل ازمن کارکشیده بعد اومده به من می گه خانم دو ماه

 

اول حقوق دریافت نمی کنید ! آخه یکی نیست بره ازدست این بی شرف ها

 

شکایت کنه ، ببین مامان جون چجوری از آدم سوء استفاده می کنند .

 

حالا لیلا جان مادرخودت اینقدر ناراحت نکن خدا بزرگه ، الان چندین ساله

 

مامان جون با همین حرفات منو دلداری دادین ! دیگه کی می خواد درست

 

بشه ، نکنه هرموقع که پیرشدم می خواد کارمن درست بشه ، توکل کن به

 

خدا نا امید نباش . ببین لیلا چند بار بهت گفتم اون کارهایی که تو می ری

 

بدرد نمی خوره ، کارباید بیمه داشته باشه و کاردولتی باشه ! هزار بار بهت

 

گفتم کارهایی که انتخاب می کنی دو هزار ارزش ندارند اما کو گوش شنوا !

 

بابا جون شما دیگه بس کن حمایت که نمی کنید پس حرف هم نزنید ! لیلا

 

مادرمودب باش پدرته ، مامان بس کن بزار حرفای دلم بگم ! بابا فقط ادعا

 

می کنه پدره و گرنه کدوم پدرهرزمان ازش پول خواستم طفره رفت ، بهش

 

گفتم برام کارپیدا کن ، به من میگه به من چه ربطی داره خودت دست و پا

 

داری بگرد پیدا کن ، مگه اون زمان که همسن تو بودم پدرم برام کار پیدا

 

کرد ، که حالا من برای تو کارپیدا کنم ، یادت نیست مامان سرکارمی رفتم

 

پارسال همون فروشندگی ، چقدر منو مسخره کرد ! خوردم کرد بهم گفت :

 

لیلا شدی حمال مردم ! خوشت میاد کارهای مردم انجام بدی ! آخه عقل

 

درست وحسابی نداری که دخترچندین بار گفتم کاردولتی پیدا کن اما حرف

 

بزرگترت گوش نمی کنی ! بچه ای که حرف بزرگترش گوش نکنه وضع و

 

اوضاعش همینه . حالا می شنوی مامان این مثلا پدره که من دارم ، لیلا جون

 

دخترم آروم باش ، چی بگم بخدا موندم . می بینی شهلا ، می بینی این

 

بچه اس تو تربیت کردی ، دختره جلو روی من وایساده بلبل زبونی می

 

کنه . انگارنه انگار که من پدرشم ! اکبربچه حق داره تو دیگه گندش در

 

آوردی ، یک هفته پیش بود به زور و گریه و النگویی که با عشق برای

 

بچه ام خریده بودیم ، ازدستش درآوردی و بردی که قسطای خونه بدی ! آخه

 

مرد تا کی بشینیم و ساکت باشیم و حرف نزنیم ، شهلا توام فقط حرف مفت

 

میزنی ، بده بفکر آیندش هستم دو روز دیگه منومردم ، حداقل مستاجری

 

نمی ره ، و یک سقف بالای سرش هست . اکبرتوروخدا به خودت بیا این

 

بچه دیگه بزرگ شده ، بفهم لیلا بزرگ شده تحصیلکرده اس ، خودش بلده

 

خوب وبدش تشخیص بده ! شهلا تو هیچی نمی فهمی این دختره هم عقل

 

درست و درمان نداره مشکل این هست که شماها منو قبول ندارید ، تمام

 

غریبه ها هرچی من بگم ، گوش میدن حتی اون پسره کامران دوست رجب

 

هست ! پسره همسن لیلاست هرکاری بخواد انجام بده با من مشورت می کنه،

 

اون وقت این بچه ما منو قبول نداره ، بخدا دوره هم ، دوره های قدیم .

 

بعد چندین روز :

 

اکبر، اکبر ، بله خانم بفرما ! یه پونصد تومن بده برای خونه خرید کنم یخچال

 

خالی ، خالی ، شهلا خوبه بهت گفتم ، من پول ندارم کمترخرج کن یا خدااااااا

 

منو ازدست این مرد نجات بده ، آخه خدا نشناس دیروز یارانه گرفتی ، یعنی

 

چی که پول ندارم ، اکبرخجالت بکش واقعا شرم کن ازدست خسیس بازیات

 

خسته شدم ، به پیر به پیغمبر جونمو به لب رسوندی مردیکه واقعا شرم و

 

حیا نداری ، تو برای یخچال خونه ام وسیله نمی خوای بگیری ، متاسفم

 

برات ، متاسفم اکبرکه اسم تورو آدم گذاشتند ! خیلی خب اینقدر به جون من

 

نق نزن. مگه چی گفتم ؟ گفتم کمترخرج کن .

 

بعد دوماه :

 

شهلا ، شهلا ، هان چیه ؟ چی شده ؟ کبکت خروس می خونه شهلا ، رجب

 

یک تخت دو نفره خریده بعد بردیم بزاریم خونش ولی دیدیم که برای خونش

 

کوچیکه ، بهش گفتم من برمی دارم آخرماه کم کم پول بهش بدم ! اکبر خدا

 

بگم چی نکنه ! آخه مرد حسابی ، تو برای خونه خودت برای خرج شیکم

 

زن وبچه ات زورت بیاد پول بدی بعد برای من ادای پولدارها درمیاری ،

 

زن بس کن ! تخت دو نفره واجبه بعدش ازاین جدیدهاست ، حالا که بهش

 

پول ندادم اینقدر به جون من نق می زنی ،درضمن پول خودم هست اختیارش

 

دادم به تو چه مربوط که دخالت می کنی، واقعا اکبر خدا شفات بده همین

 

فقط ازخدا می خوام .

 

سلام لیلا جون مادراین چیه که خریدی ؟ سلام مامان جون یکم میوه ، گوشت

 

وبرنج خریدم یخچال خالی نمونه ! دستت درد نکنه دخترم ، زحمت کشیدی

 

اما لیلا جون مادروظیفه تو نیست برای خونه خرج کنی هه مادرجون ولمون

 

کن ، من وشما نداره خرید کردم بلکه به غیرت بعضی ها بربخوره یکم برای

 

زندگی خرج کنه ! حالا کجا رفته ؟ این پدره گرام ، رفته مغازه آقا رجب .

 

شهلا ، من اومدم به به ، به به ، میبینم که برای خونه خرید کردید ، با کدوم

 

پول ؟ با پول من ، من حقوق گرفتم برای خونه خرج کردم آفرین به دختر

 

زرنگ، ماشالله حالا بگو ببینم چقدربهت حقوق دادند، حالا اونش مهم نیست

 

بابا جان، بگو دخترگلم چقدرپول گرفتی ؟ با اضافه کاری ۳تومن ، هی دختر

 

چند باربه تو گفتم این کارها حمالیه آخه ۳تومن شد پول ، بابا، بابا ، بابا ،

 

بسه حالیته بسه لیلا، مادرجون مامان تو لطفا ساکت شو ، اگرحمالیه ، حق

 

نداری دست به این وسیله ها بزنی ، اگرپدرهستی ، اگرعرضه داری همون

 

۳تومن به من بده بشینم خونه نرم سرکار، می فهمی حتی زورت میاد ۵۰

 

تومن تک تومنی به من پول بدی بعد می شینی برای من سخنرانی می کنی

 

ببین بابا که اسم خودت گذاشتی پدردفعه آخرتون باشه توی کارهای من

 

دخالت می کنی ، آره من حمالم اما غیرت دارم ، روی پاهای خودم وایسادم

 

محتاج تو نیستم پس دیگه حرفی به من نزن ، فهمیدی حرف نزن ، لیلا، مادر

 

جون کجا ؟ لیلا کجا داری می ری ؟ مامان برو کنارازسر راهم برو کنار

 

وگرنه ممکن به شما بی حرمتی کنم ، برو کنارمامان . بعد یک هفته :

 

چی شد آقای دکترنتیجه آزمایش چی میگه ؟ اکبرآقا به دلیل رگ های

 

داخل نخاع پاهاشون قادربه راه رفتن دیگه نیست ، ومتاسفانه باید بگم که

 

برای همیشه قادربه راه رفتن نمی تونه باشه ، چی آقای دکتریعنی چی ،

 

شما مطمئن هستید ؟ بله مطمئن هستم چون پرونده همسرشما به چند تا

 

پزشک همکارخودم نشون دادم اونا هم تایید کردند. سعی کنید ، بهش

 

روحیه بدید تا زودتر بهبودی شو بدست بیاره ، باشه چشم . ممنون آقای

 

دکتر. شهلا چی شد ؟ دکتر چی گفت : هیچی چی میخواستی بگه ، برای

 

مدتی باید روی ویلچر بشینی ، چقدربهت گفتم مرد اینقدرعذابمون نده ، بیا

 

اینم نتیجه اش ! حالا اینارو ول کن شهلا حرف باد هواست ، آره باد هواس

 

چجورم ؟ می دونی چیه اکبر؟ تو درست بشو نیستی ! کم حرف بزن زن

 

بریم خونه ، خونه ؟ خونه برای چی ؟ مگه نمی خوای بریم ویلچر بخریم ؟

 

ویلچر، ویلچربرای چی ؟ بیکارم مگه ! بیخودی ویلچر بخرم . می رم از

 

رجب می پرسم ازدوستاش سوال کنه که کی ویلچر داره برای مدتی به من

 

امانت بده ! اکبر، اکبر، اکبر، خدا واقعا باید تورو می کشت من درتعجبم که

 

تو چرا تا حالا زنده موندی ، مرد خجالت بکش ، برای سلامتی خودت هم

 

داری خسیس بازی درمیاری ، واقعا حیرون موندم تو دیگه کیستی ؟ واقعا

 

عقل توی کله ات نیست ، اکبر توجون هرکی دوست داری ، به خودت بیا

 

زشته ازسنت خجالت بکش ، هی زن ، کارنکردی ، پول مفت اومده دستت

 

نمی دونی که چجوری باید خرج کنی ! زندگی کردن بلد نیستی ! به جای

 

این حرفا راه بیفت بریم که ببینیم رجب مغازه هست یا نه ؟ اکبر ایشالا

 

که مغزت درمان کنی ، الهی آمین .

 

 

 

پایان .

 

 

نویسنده : پرستو مهاجر

 

 

0 0 رای ها
امتیاز این مطلب
guest
0 نظرات کاربران
Inline Feedbacks
دیدن تمام نظرات
0
لطفا نظرتو در مورد این مطلب بنویسx