قصه کوتاه دلقک سیرک

فهرست مطالب

داستانهای نازخاتون دلقک سیرک

قصه کوتاه دلقک سیرک 

 

داستانهای نازخاتون

دلقک سیرک !

 

 

یکی بود ، یکی نبود ، غیرازخدا هیچکس نبود ، روزی روزگاری دریک دهکده کوچک وسبز وقشنگ دلقک سیرک به همراه دوستانش آقا شیره ، آقا ببره، آقا پلنگ ، آقا خرسه طاووس خانم داخل یک سیرک بزرگ زندگی می کرد . دریکی روزها صاحب سیرک که مرد فوق العاده بداخلاق و عصبانی بود، رو به دلقک کرد وگفت : آهای دلقک تنبل تو دیگر به درد من نمیخوری چون پیروفرسوده شده ای و درست حسابی نمی توانی مردم بخندانی باید از این سیرک بزاری بروی دلقک گفت : آخه من کجا دارم برم توروخدا به من رحم کن یک فرصت دیگه به من بده هنوزهم مردم مرا دوست دارنداما صاحب سیرک به دلقک توجهی نکرد ، راه خودش گرفت وازآن جا رفت، دلقک سیرک با ناراحتی نزد دوستانش رفت اما آن ها اورا مسخره کردند، آقا شیره گفت ، برنامه ات هیچ جذابیتی ندارد ، آقا ببره گفت ، دائم یک شکل بلدی بخندانی آقا خرسه گفت ،حتی نمیتوانی از روی آتیش بپری ، خانم طاووس گفت ، همش کارهای تکراری انجام میدهی، دقلک سیرک با شنیدن این حرفا دلش شکست ، سریع وسایل های خود را برداشت از داخل سیرک خارج شد ، آنقدر ناراحت بود که ناگهان با میمون کوچولویی برخورد کرد ، میمون کوچولو تا دلقک سیرک دید گفت ، سلام دوست من حالت چطوره ؟ چرا اینقدر ناراحت هستی ؟ دلقک سیرک گفت، راستش دیگه نمی توانم مردم را بخندانم چون یکم فرسوده شده ام صاحب سیرک هم امروز جوابم کرد وگفت دیگه هرگزداخل سیرک نیا حتی دوستانم مسخرم کردند و کلی بهم بد و بیراه گفتند. میمون کوچولو با شنیدن حرفهای دلقک ناراحت شد وگفت ، اصلا هیچ غصه نخور خودم بهت یاد میدم که چیکارکنی تا دوباره به سیرک برگردی ، دلقک گفت : جدا راست میگی ! میمون کوچولو لبخندی زد گفت ، البته به شرطی که ناراحت نباشی و کارهایی که میگم مو به مو انجام بدی من هم کمکت میکنم دلقک گفت ، قول میدم حالا چیکارکنیم؟ میمون کوچولو گفت ، خوب به حرفام گوش کن ،برای آقا شیر حتما یک راسته گوشت قرمز ببر تا بخوره اینجوری زمان برنامه اجرا کردن سنگین میشه ، واصلا نمیتونه برنامه اجرا کند. برای آقا خرس کندوی عسل ببر تا میتونه بخوره شکمش باد کنه بیاد جلو ، برای آقا ببره گوشت خرگوش ببر تا بخوره نتونه راه بره ، برای طاووس تا میتونی ازش تعریف کن تا غرور پیدا کنه نتونه برنامه آجرا کند. دلقک با شنیدن حرفای میمون کوچولو چنان به هیجان آمد و گفت ، وای ازت ممنونم دوست من کمک بزرگی کردی اصلا به فکرخودم نرسید! میمون کوچولو گفت ، بهتره عجله کنی تا دیرنشده ! دلقک باشه ای گفت ، از میمون کوچولو خداحافظی کرد سریعا به سیرک برگشت ، طبق گفته های میمون رفت داخل آشپزخونه مقداری گوشت راسته برداشت برای آقا شیره برد ، آقا شیره با غرورتکبرگوشت گرفت شروع کرد به خوردن، بعد دلقک به سمت آقا خرسه رفت و کندوی عسل مقابل او گذاشت گفت ، بفرمایید عسل ، آقا خرسه با بی توجهی عسل گرفت وشروع کرد به خوردن ، دلقک برای آقا ببره گوشت خرگوش و برای طاووس خانم تا توانست از او تعریف و تمجید کرد. دلقک تا صدای درشنید سریعا قایم شد دید که صاحب سیرک اومده ، قربون صدقه آقا شیره میره ، تا اینکه آقا شیره گفت ، خیلی شکمم سنگین شده میخوام بخوابم بعدها برنامه اجرا میکنم اما صاحب سیرک گفت ، یعنی چی من کلیخرجت کردم باید بیای اجرا کنی ، زود باش اما آقا شیره توجهی نکرد و سرجایش گرفت خوابید رفت سراغ آقا خرسه آن هم اینقدرعسل خورده بود نفسش بالا نمی اومد دل درد شدید گرفته بود، نوبت به آقا ببره رسید خواست تا ببری برای اجرا، ببری چنان غرشی کرد که صاحب سیرک مثل بید میلرزید . تا اینکه صاحب سیرک گفت ، کاش دلقک بیرون نمی انداختم تا دل مردم شاد کنه اما آخه چجوری بیرونش کردم تا اینکه تصمیمم خودش گرفت نزد دلقت رفت وگفت ،من وببخش بهت بد کردم قول میدم دیگه هرگز اذیتت نکنم توبهترین دلقک سیرک من هستی ، دلقک خنده ای کرد وگفت جدا برگردم آیا شما موافقی ؟ صاحب سیرک گفت ، البته فقط بدو سریعا بریم تا اجراها عقب نیفتیم ، دلقک لبخندی زد با صاحب سیرک روانه صحنه سیرک شد البته دربین راه میمون کوچولو دید اورا بغل کرد به داخل سیرک برد دلقک تا دید صاحب سیرک او را صدا میزند گربه بغل کرد با شور وشادی وهیجان برنامه اجرا کردند ، تمام مردم های دهکده از اجرای دلقک به همراه میمون کلی شادی کردند وبرسراو پول ها و دسته دسته گل میریختند . دلقک روبه جمعیت کرد وبا خوشحالی جلو مردم تعظیم کرد و با شادمانی جواب شادی های آن هارو می داد صاحب سیرک هم از اجرای دلقک راضی شد و به اوگفت ، تو بهترین دلقک من درسیرک خواهی بود اما اینباربه همراه میمون کوچولو

 

 

 

پایان .

 

 

 

نویسنده : پرستو عبدالهیان ( مهاجر)

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیاز این مطلب
guest
0 نظرات کاربران
Inline Feedbacks
دیدن تمام نظرات
0
لطفا نظرتو در مورد این مطلب بنویسx