
رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۳۱تا۱۴۵
رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۳۱تا۱۴۵ رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۳۱ آقای ادیبی و محمودآقا اگر می دانستند که شما چه مار

رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۳۱تا۱۴۵ رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۳۱ آقای ادیبی و محمودآقا اگر می دانستند که شما چه مار

رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۴۶تا۱۶۰ رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۴۶ به خانه که می رفتم سر از پا نمی شناختم. چنان

رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۶۱تا۱۷۵ رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۶۱بلند شدم و آن زن کوله پشتی ام را برداشت و به دستم

رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۷۶تا ۱۸۵ رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۷۶ یک شب که با احد بیدار نشسته بودم تا او درس

رمان آنلاین پنجره قسمت ۱۸۶تا آخر رمان:پنجره نویسنده:فهیمه رحیمی #۱۸۶ فانی بیسکویتی برداشت و گفت «من باید همۀ کارها را
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد