
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت سی
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت سی ابراهیم یونسی داستانهای نازخاتون شاهد باشد در اتاق جناب رئیس را می بندد.
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت سی ابراهیم یونسی داستانهای نازخاتون شاهد باشد در اتاق جناب رئیس را می بندد.
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت شانزدهم اثر:ابراهیم یونسی داستانهای نازخاتون می افتم ،همین که به گریه می افتم او
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت چهاردهم اثر :ابراهیم یونسی داستانهای نازخاتون گفت: « دِ ـــ پسر مگه دیوونه شدی؟
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت نهم اثر:ابراهیم یونسی می گفت:«وای شیطان!پس اینجا قایم شده بودی!…» و مادربزرگ
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت هشتم اثر:ابراهیم یونسی پدر بزرگ گفت : « گران خریدی ، هشت قران
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت پنجم اثر :ابراهیم یونسی روزهای عادی، تشریفات چای صبح و عصر خیلی ساده
رمان آنلاین زمستان بی بهار قسمت چهارم اثر :ابراهیم یونسی نفسی و غرور گفت که خوب از خود آنهاست
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد