
قصه کوتاه دلقک سیرک
قصه کوتاه دلقک سیرک داستانهای نازخاتون دلقک سیرک ! یکی بود ، یکی نبود ، غیرازخدا هیچکس
قصه کوتاه دلقک سیرک داستانهای نازخاتون دلقک سیرک ! یکی بود ، یکی نبود ، غیرازخدا هیچکس
قصه کوتاه امیلی و گربه شیکمو داستانهای نازخاتون امیلی و گربه شیکمو ! یکی بود ، یکی نبود، غیرازخدا
قصه کوتاه پیتر آرایشگر کوچولو داستانهای نازخاتون پیتر آرایشگر کوچولو ! یکی بود ، یکی نبود، غیرازخدا هیچکس نبود
داستان کوتاه متعلقه داستانهای نازخاتون متعلّقه داشتم میرفتم سر کارم.. داد زد : _مامان! _ چته سر صبحی؟
سامی کوچولو کنجکاو میشود سامی کوچولو کنجکاو می شود ! یکی بود، یکی نبود، غیرازخدا هیچکس نبود، روزی روزگاری
داستان کوتاه مرگ پرستو ها داستانهای نازخاتون داستان : مرگ پرستوها بابک در اتاقش بروی صندلی نشسته بود
داستان کوتاه عیدی خورشید داستانهای نازخاتون داستان: عیدی خورشید مادر یگانه داوری است که بعداز خدا گناه ما هرچه
داستان تدی کوچولو دهانش بوی بدی داره نویسنده:پرستو عبداللهیان داستانهای نازخاتون تدی کوچولو دهانش بوی بدی داره ……. روزی
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد